مهربانم، ای خوب!

 

یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که این جا

 

بین آدم هایی، که همه سرد و غریبند با تو

 

تک و تنها، به تو می اندیشد

 

و کمی

 

دلش از دوری تو دلگیر است....

 

مهربانم، ای خوب!

 

یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که چشمش

 

به رهت دوخته بر در مانده

 

و شب و روز دعایش اینست؛

 

زیر این سقف بلند،  هر کجایی هستی، به سلامت باشی

 

و دلت همواره، محو شادی  و تبسم باشد...

 

مهربانم، ای خوب! یاد قلبت باشد؛

 

یک نفر هست که دنیایش را

 

همه هستی و رؤیایش را به شکوفایی احساس تو پیوند زده

 

و دلش می خواهد لحظه ها را با تو به خدا بسپارد....

 

مهربانم، ای خوب!

 

یک نفر هست که با تو

 

تک و تنها با تو

 

پر اندیشه و شعر است و شعور!

 

پر احساس و خیال است و سرور!

 

مهربانم، ای یار، یاد قلبت باشد

 

یک نفر هست که با تو، به خداوند جهان نزدیک است

 

و به یادت، هر صبح، گونه سبز اقاقی ها را

 

از ته قلب و دلش می بوسد

 

و دعا می کند این بار که تو

 

با دلی سبز و پر از آرامش، راهی خانه خورشید شوی

 

و پر از عاطفه و عشق و امید

 

به شب معجزه و آبی فردا برسی

 

 

نظرات 8 + ارسال نظر
طاهره پنج‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:16 ب.ظ http://www.fanoos-khis.mihanblog.com/

سلام گلم
خوبی عزیز ؟
خسته نباشی
وبت خیلی عالیه
مطالبت هم خیلی نانازن گلم
موفق باشی
خوشحال می شم سری هم به من بزنی
قربونت
بای باااااااااای

عسل یکشنبه 9 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:53 ق.ظ http://www.soheayli.persianblog.ir/

salam روزها فکرمن این است وهمه شب سخنم که چرا غافل ازاحوال دل خویشتنم!!! به کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود!؟ به کجا می روم آخر ننمایی وطنم؟؟؟ مانده ام سخت عجب کزچه سبب ساخت مرا از چه بوده است مراد وی از این ساختنم؟ آنچه از عالم بالاست من آن می گویم! رخت بر بسته بر آنم که بدانجا فکنم

عسل یکشنبه 9 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:54 ق.ظ

ای همه غمگین اگر تنها شدی، من باتوام.. خسته دل ازهرکه، وزهرجاشدی، من باتوام.. گربه کنجه بی کسی آمیختی بادردخویش.. دلگران ازمردم دنیا شدی، من با توام.. ازغمت گریان منم، گر تا سحرمانندشمع.. اشکریزان دردل شب ها شدی، من باتوام.. اشک غمگینان دلم خون می کند، ای وای من!.. ناله کمتر کن اگرتنها شدی، من باتوام.. ای بیابان گرد بیکس، گر زغربت، روزها.. دربه دردرکوه ودرصحرا شدی، من باتوام.. درشب سرد زمستان، روح من درکومه هاست.. چون اسیر لشکرسرماشدی، من باتوام.. کامران بودی اگر، جانت سلامت، شادباش.. وربه کام دردجانفرسا شدی ، من با توام.. ای دوچشم اشکریزان، دردل شب های تار.. هرزمان ازدست غم دریا شدی، من باتوام.. شعرمن غمناله ی عمر منست،ای آشنا.. همسخن گربا کلام ما شدی، من باتوام

عسل یکشنبه 9 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:54 ق.ظ

همه می پرسند چیست در زمزمه ی مبهم آب؟ چیست در همهمه ی دلکش برک؟ چیست در بازی آن ابر سبید روی آبی آرام بلند که ترا می برد اینگونه به ژرفای خیال / خیلی زیبا بود / منم به روزم و منتظر حظور گرم شما

عسل یکشنبه 9 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:54 ق.ظ

خسته ام و آرامشی ابدی میخواهم ، میخواهم با من باشی و در همه حال یاری ام نمایی .. شاید که به یادت آرام گیرد این دل بی قرارم / با سلام وبلاگ زیبایی داری و زیبا تر مینویسی / خوشحال میشم سری هم به من بزنی

بهار پنج‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:27 ق.ظ http://kaghazesiyah.blogfa.com

سلام
وبلاگ بااحساس و قشنگی
حس عجیبی به آدم می ده
منم آپم
بیای منو خوشحال کردی

داود پنج‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1386 ساعت 04:14 ب.ظ http://www.valizadeh.blogfa.com

علیک سلام
ممنون از اینکه سر زدی
موفق و پرتغالی باشی

علیرضا چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:53 ب.ظ

محشره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد