عذاب دل من
به عذابی که با زخم و درد همراه است
زخم و دردی که از دوری تو بر جان و دلم نشسته
جان و دلی که همه در پای تو خاک شد
خاکی که در برابر راه تو کنار می رود که مبادا تو را آزرده کند
آری تو را وعده دادند به دوری و هجران
هجران از خود و خود
خودی که تو باشی و خودی که او باشد
اویی که تو را نادیده گرفت و رفت
رفتنی که دیگر بازگشتی ندارد
آری
رفت و تو را تنها گذارد در دنیایی که فقط تویی و خدا
دنیای عروسک های وحشی
گرگهای بیابانُ سنگهای روان
و دریاهای خاموش
کوه های ژست و چاههای مرتفع
در این دنیای وارونه در این دنیای بی معنی
به دنبال چه می گردی ؟
به دنبال وعده ای می گردی که تو را به آن دل خوش کردند
ولی تو نمی دانی که این وعده
همان آتش جهنم است
جهنم دوری از معشوق خود