کسی به پنجره می کوبد
دق دق دق دق
و باز هم دوباره می کوبد
صدای ضربه ها
یکی پس از دیگری
در دالان دلم می پیچد
صدای آشنای ضربه ها
سکوت را می شکند
و از لا بلای تنها یی من
فریاد می زند
که دیگر بس است
ای شادمانی
تا کی می خوابی؟
بیدار شو.....
دلم برایت تنگ شده
از بس ندیدمت
انگار دلم سنگ شده
کسی به پنجره می کوبد
دق دق دق دق |