چوپان در کمین خنده

از راه دروغ

دوبار اول از خنده سرود

قهقهه هایی از جنس تنهایی

گله در فراسوی نگاه

می رفت دور می شد در چراگاه

***

از جنس ناباور

سگ گله از خواب استخوانی بارور

***

گرگی از جنس حقیقت

حمله ای

پنجه ای

داشت می مرد گله در چراگاه

چوپان اسلحه ای از فریاد برآورد

گرگ آمد ٬ گرگ آمد

از ذات حقیقت بود

اما چوپان تنها بود

بی درنگ سنگی انداخت

سنگ از جنس مرگ

گرگ از جنس ترس

چوپان دروغگوی من

شکارچی گرگهای فرصت طلب است...