به من نگویید که دیگر امیدی نیست

به من نگویید که امروز پایانی بود برای همه چیز

لحظه به لحظه زندگی برایم همچون مرگی شده

گویی دیرگاهی ست که نفس هایم را به شماره نشسته ام

شب هایم را با درد صبح شدن به سر می برم٬ای کاش هیچ وقت سپیده دم فرا نمی رسید

تمام حرف ها ٬نصیحت ها برایم در ذهن همچون نسیمی شده که در لحظه اثرپذیر است

به دنبال راهی برای فرارم٬فرار از دست این آواهای هذیان وار

در میان انبوهی از کابوس ها به دنبال درمانی می گردم تا سپیده دم را نبینم

چه دردناک است اینکه درد را حس کنی و ندانی آن درد چیست

روزها قهقهه سرمی دهم و سپیده دم اشک رادر وجودم خفه می کنم

خاطرات٬سخنان ٬حرف ها ٬همه و همه برایم همچون رویایی دوردست به نظر می رسد

من به دنبال نشان از خودی که دیرزمانی ست آن را گم کرده ام می گردم

گویی درمان را نابود ساخته اند

زمان برایم تا کدامین لحظه درد را می کوبد؟

کاش می شد سرنوشت را از سر نوشت. . . !!!

عذاب دل من

به عذابی که با زخم  و درد همراه است

زخم و دردی که از دوری تو بر جان و دلم نشسته

جان و دلی که همه در پای تو خاک شد

خاکی که در برابر راه تو کنار می رود که مبادا تو را آزرده کند

آری تو را وعده دادند به دوری و هجران

هجران از خود و خود

خودی که تو باشی و خودی که او باشد

اویی که تو را نادیده گرفت و رفت

رفتنی که دیگر بازگشتی ندارد

آری

رفت و تو را تنها گذارد در دنیایی که فقط تویی و خدا

دنیای عروسک های وحشی

گرگهای بیابانُ سنگهای روان

و دریاهای خاموش

کوه های ژست و چاههای مرتفع

در این دنیای وارونه در این دنیای بی معنی

به دنبال چه می گردی ؟

به دنبال وعده ای می گردی که تو را به آن دل خوش کردند

ولی تو نمی دانی که این وعده

همان آتش جهنم است

جهنم دوری از معشوق خود

مرا در خلوت تنهاییم رها کنید

مرا در کلبه بی سقف عاشقیم رها کنید


 شیرینی عشق تلخ تر از هر زهر است

مرا در خاطرات تلخ حقیقت رها کنید


 عاشق شدن در این روزگار بی وفا حماقت است

مرا از این روزگار بی وفا جدا کنید


 ستاره امیدم دیگر چشمک نمی زند  بی نور است

مرا با سختی ویرانگر انتظار آشنا کنید


 من گرفتار سکوتم گرفتار غرور

مرا از میان این سکوت بیجان صدا کنید


 زندگی چون قفس است  قفسی با میله های سرد

کبوتر دلم را از این قفس چوبی محکم رها کنید


 ماهی بیچاره در سر فکر دریا دارد

او را از این تنگ کوچک بیست سانتی رها کنید


 در این زمانه دگر عشق دروغی بزرگ بیش نیست

از ما گذشته است فکری به حال نسلهای بعد ما کنید


 شاید شما نتونید دل شکسته مرا بجا کنید

اما میتونید برام دعا کنید و ای خدا خدا کنید